اوهوم«کپی دیونه خونه»
[ بازدید : 783 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
17171717171717171716 دریافتـ کد آیکونـ نوار آدرسـ سلنآ کـ ـد
سلام دوستان گلم من این مطلب رو گذاشتم.
یک سری مطالبن که من کپی میکنم. و این مطالب رو که الان میزارم مال دیوهههههنه خونه است که لینکشون هم کردم..
اما مطالب این جا نیستن.
من هرجا نوشتم: «کپی دیونه خونه» بدونید که کپی کردم از دیونه خونه.
همین.
سلام.
این پست افتخاریه برای پریا و پرنیان و ساقی که قراره بیان به وبلاگ اما نیومدن.
اینو گذاشتم اگه اومدید خجالت بکشید مخصوصا تو ساقی جونم دو ماهه منو معطل کردی!!!!!!
روز عروسی، السا به این خوشگلی میشه!!!
السا با لباس عروس به این خوشگلی میشه هااااا
منبع:http://tangled79.blogfa.com/
که لینکشون با نام پرنسس ها ی والت دیزنی هست
کوهو پوشونده برف سپید
حتی یه ردپا نمیشه دید
قلمرویی است از تنهایی
و من ملکشم گویی
چون طوفان درونم
باد زوزه میکشه دمادم
نشد مهارش کنم
خدایا شاهدی کوشیدم
نزار داخل شن نزار ببینن
دختر خوبی باش
همیشه ارجمند
حسش نکن
نزار بدونن
خب
حالا میدونن
رهاش کن
رهاش کن
دیگه نمیشه جاوشو گرفت
رهاش کن
رهاش کن
درو ببند و دوری کن
مهم نیست
هر چی که بگن
بزار طوفان شه
سرما که منو اذیت نکرده
جالبه با یکم دوری
همه چی کوچیک شه
و ترسی که کنترلم میکرد
دستش بهم نرسه
وقته شه که ببینم چه
کار ها میتونم بکنم
راهمو باز کنم و قانونا کنار
آزادم
رهاش کن
رهاش کن
من اولم با باد و اسمان
رهاش کن
رهاش کن
نخواهی دید منو گریان
استادم انجا و میمانم
بزار طوفان شه
نیرویم چون برف میبارد سوی زمین
روح من میچرخد در برخال ها ی یخین
و یک فکر چون بادی یخی میشود بلورین.
من دیگه بر نخواهم گشت
گذشته ها دیگر گذشت
رهاش کن
رهاش کن
من مثل طلوع خورشید برخواهم خواست.
رهاش کن
رهاش کن
تباه شد دختر بی نقص و کاست
انجایم در روزی تازه
بزار طوفان شه
سرما که اذیتم نکرده
السا، شاهزاده ارندل، دارای توانایی میشود که یخ و برف ایجاد کند.از زمان تولدش. یک شب درحال بازی، تصادفاً به خواهر کوچکترش، آنا، آسیب میزند. شاه و ملکه بدنبال ترول ها میفرستند خودشون میرن دنبال ترول ها تا آنا را شفا دهند و حافظه او را از جادوی السا پاک کنند. به این دلیل که السا به طور تصادفی با جادویش به آنا میزند و ضربه ی یخ به سر او میخورد و موهای او در حال سفید شدن است. زوج سلطنتی بچهها را در قلعه از هم جدا میکنند تا السا یاد بگیرد قدرتش را کنترل کند.نه به خاطر کنترل کردن به خاطر پنهان کردن از دیگران چون میترسیدن به کسی صدمه بزنه! السا میترسد دوباره به آنا آسیب بزند و بیشتر اوقاتش را تنها در اتاقش میگذراند. این باعث شکافی بین دخترها در بزرگسالی میشود. وقتی دخترها نوجوان هستند، والدینشان در طوفانی در دریا میمیرند.وقتی السا به سن قانونی میرسد،یعنی 21 سالش میشه و آنا سه سال از اون کوچک تر بوده میشه18 ساله. موقع تاج گذاری میشود. در بین مهمانها "دوک وسلتون" هست که بدنبال سواستفاده از ارندل است. وقتی به آنا اجازه داده میشود دوباره از قلعه خارج شود، به شهر میرود و با شاهزاد هانس از جزیره جنوبی آشنا میشود و هردو عاشق هم میشوند.نه در واقع آنا عاشق هانس میشه. علیرغم اضطراب السا، تاج گذاری به خوبی تمام میشود. در این بین، هانس از آنا خواستگاری میکند و او هم شتابان میپذیرد. اما السا اجازه ازدواج به آنها نمیدهد. خواهرها با هم دعوا میکنند و در این بین از شدت عصبانیت قدرت السا طغیان میکند.خب السا همیشه دسکش میپوشیده تا نیرو هاش پنهان باشه. و وقتی آنا میاد و وسط دعوا دسکش السا رو میکشه و دستکش در میاد اون نمیتونه جلو ی خودشو بگیره و نیروهاش طغیان میکنن.با ترس، السا قلعه را ترک میکند و تصادفاً باعث یک زمستان دائمی در سرزمینش میشود. او به نزدیک کوهستان میرود و تنها برای خودش یک کاخ یخی میسازد و بی اطلاع، آدم برفی کودکی خودش و آنا، اولاف، را به آنجا میآورد. موقع خواندن شعر رهاش کن که در قبل گذاشتم.میتونید به قبل مراجعه کنید. در این زمان، آنا بدنبال خواهرش میگردد تا او را به ارندل برگرداند، زمستان را پایان دهد و رابطهشان را خوب کند. در ال آمادهسازی مقدمات، او با مرد کوهستان، کریستوف و گوزنش، اسون آشنا میشود. او کریستوف را متقاعد میکند تا او را به بالای کوهستان ببرد.در همین بین اونها با گرگ ها روبرو میشن و کریستوف سورتمه ی خودشو که نو هم بوده از دست میده.سورتمه میافته پایین دره و منفجر میشه.کریستوف نمیخواد بره دنبال آنا اما به خاطر این که آنا یه سورتمه بهش میده میره.«بالاخره آنا شاهزاده بوده» سپس با اولاف روبرو میشود و او، آنا را پیش السا میبرد.السا و آنا متحد میشوند اما السا هنوز میترسد به خواهرش آسیب بزند. وقتی آنا اصرار به برگشتن خواهرش میکند، السا بی تاب میشود و تصادفاً با قدرتش به قلب آنا ضربه میزند. با ترس، یک موجود غول آسای برفی میسازد تا خواهرش، کریستوف و اولاف را از آنجا ببرد. در راه، کریستوف متوجه میشود موهای آنا درحال سفید شدن است و میفهمد یک جای کار میلنگد. او بدنبال ترول ها میرود و آنها میگویند قلب آنا یخ زده و این یخ فقط با "عمل «عمل نه حرکت» یک عشق واقعی" آب میشود. والا برای همیشه منجمد خواهد شد. پس کریستوف به ارندل برمیگردد تا هانس باعث بهبودی آنا شود.در این زمان، هانس بدنبال آنا به کاخ السا میرسد. در جنگی با افراد دوک، السا بیهوش میشود و دوباره به سرزمینش برمیگردد. آنجا هانس از السا تقاضا میکند تا زمستان را بردارد اما السا اعتراف میکند روش این کار را نمیداند.اونا السا رو زندانی میکنن و دستاشو با دستکش ها ی آهنی میپوشونن. وقتی آنا پیش هانس میرسد و از او تقاضا میکند با بوسه، طلسم را بشکند، هانس امتناع کرده و فاش میکند قصدش برای ازدواج با آنا کسب تخت پادشاهی ارندل بوده. او میرود و السا را دلیل مرگ ظاهری آنا می داند. در واقع آنا در حال مرگ بوده و هانس اتیش رو خاموش میکنه و میگه من تو رو به خاطر سلطنت میخواستم چون 12 تا برادر بزرکتر دارم تا بتونم به تخت برسم .بعد از ازدواجمون من برای السا یه حادثه ایجاد میکردم و ما باهم پادشاه و ملکه میشدیم.اما تو به دنبال السا رفتی و باعث شدی که خودت و اون بمیرید و من صاحب تاج و تخت بشم.السا فرار میکند و به سمت طوفانی در ابدره ؟؟؟؟ اون میره به سمت بندر که یخ زده بوده میره و اونجا اون قدر سرد میشه که هوا یخ میزنه و دونه ها ی برف تو ی هوا معلق میمونن. میرود. اولاف، آنا را مییابد و فاش میکند که کریستوف عاشق اوست. اولاف آتیش رو روشن میکنه و مانع مرگ آنا میشه. پس با هم به بندر میروند تا کریستوف را بیابند. هانس با السا مواجه میشود به او میگوید آنا بخاطر او مرده. با ناامیدی السا، طوفان متوقف میشود و فرصتی برای کریستوف و آنا پیش میآید تا به هم برسند. اما وقتی آنا میبیند هانس میخواهد السا را بکشد، خودش را وسط میاندازد و یخ میزند.درحالیکه السا برای خواهرش عزاداری میکند، دوستان من.السا عزاداری نمیکرده.اون فکر میکرده که آنا برای همیشه یخ زده. آنا شروع به گرم شدن میکند. چون تصمیمش مبنی بر فداکردنش برای نجات خواهرش مصداق "عمل عشق واقعی" است. السا هم میفهمد عشق کلید کنترل قدرتش است. پس یخهای سرزمینش را آب میکند و حتی به اولاف کمک میکند در تابستان هم زنده بماند. هانس به جزیره جنوبی فرستاده میشود تا برای اقدامات جناییش علیه خانواده سلطنتی ارندل تنبیه شود. السا هم رابطه و داد و ستد با وسلتون را قطع میکند. آنا و کریستوف همدیگر را میبوسند و خواهرها هم آشتی میکنند. السا قول میدهد دیگر هیچگاه دروازه قلعه را نبندد.
.
السا
آنا
هانس
اولاف
کریستوف و گوزنش اسون
این هم کتاب هایی که گفتم لینکش رو میزارم.
که البته خودم پیدا نکردم پس از
دوست عزیزم«امیر حسین»
گرفتم.
لینکش کارتونستانه.
بهش سر بزنید.
سلام.دوستان گلم.
میخواهم اسم وبلاگ رو تغییر بدم اما نمیدونم چی بزارم.پس بهم پیشنهاد بدید.
میخوام قالب وبلاگ رو عوض کنم پس بهم آدرس بدید و پیشنهاد بدید.
سلام دوستان گلم.ممنون که سر میزنـــــــــــــــــــید و دلگرمم میکنید.به پستــــــــــــــــــها ی قبلی هم سر بزنید.پست ها ی خوبی اند.ممنکنه همون چیزی باشه که میخواید!!!!!
اما من یکسری از لینک هارو پاک مردم چون دیدم هم جا گرفتن و هم این که منو لینک نکردن.....
البته به جز یک سری.
خب اگه من گفتم لینکتون میکنم بدونید کردم اما اگه الان لینک نیستید بدونید یا وبتون باز نشده و یا این که منو لینک نکرده بودید یا اشتباهی حذف شدید.
پس اگه میشه بگید.
مرســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی.