الکساندر فلمینگ!
الکساندر فلمینگ!
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند «فلمینگ» نام داشت. یک روز ؛ در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود؛ از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید. وسایلش را بر زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود؛ فریاد میزد و تلاش میکرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد...
روز بعد؛ کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده ای خود را...
الکساندر فلمینگ!
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند «فلمینگ» نام داشت. یک روز ؛ در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود؛ از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید. وسایلش را بر زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود؛ فریاد میزد و تلاش میکرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد...
روز بعد؛ کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده ای خود را پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت:« می خواهم جبران کنم؛ شما زندگی پسرم را نجات دادی.» کشاورز اسکاتلندی جواب داد: «من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام ؛ پولی بگیرم.» در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید:« پسر شماست؟» کشاورز با افتخار جواب داد: «بله.» اشراف زاده گفت: «باهم معامله میکنیم. اجازه بدهید اورا همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبه پدرش باشد؛ به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد... .»پسر فارمر فلمینگ از دانشکده ی پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سرِ الکساندر فلمینگ؛ کاشف پنسیلین؛ مشهور شد... . سال ها بعد؛ پسر همان اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد. میدانید چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین!
[ بازدید : 796 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]