راز زندگی
راز زندگی
من از خوشبختی ها ی این جهان بهره مند گردیده ام زیرا در زندگی عاشق شدم.
ویلیام شکسپیر
در افسانه ها آمده روزی که خدا جهان را آفرید، فرشتگان مقرب خود را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند.
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در زیر زمین مدفون کن.
فرشته ی دیگری گفت: آن را در زیر دریا ها قرار بده.
سومی گفت راز زندگی را در کوه ها قرار بده.
ولی خداوند فرمود...
اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم، فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند، درحالی که من میخواهم راز زندگی در دسترس همه ی بندگانم باشد.در این هنگام یکی از فرشتگان گفت فهمیدم ای خدا ی مهربان؛ راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده، زیرا هیچ کی به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب، و درون خودش نگاه کند و خداوند این فکر را پسندید.
[ بازدید : 755 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]