Let it go
به نام خدا
سلام دوستان عزیزم. امروز براتون متن آهنگ let it go رو آوردم. این آهنگ یکی از شعر های انیمیشنfrozen هست که ساخته ی والت دیزنیه و به عنوان دومین انیمیشن پرفروش والت دیزنی معرفی شد. این فیلم که مخاطب اون کودک و نوجوان است برنده ی جایزه های زیادی شد که یکی از اونها اسکار بود و شعر let it goبه تنهایی خودش برنده ی یک جایزه ی اسکار دیگه شد. این شعر خیلی زیباست و اون رو شخصیت اصلی زن داستان به نام elsa میخونه. البته لازم به ذکره که خواننده ی این شعر فوق العاده خانم Idina Menzel هستند.
و این هم متن انگیلیسی:
The snow glows white on the mountain tonight
Not a footprint to be seen
A kingdom of isolation
And it looks like I'm the queen
The wind is howling like this swirling storm inside
Couldn't keep it in, heaven knows l tried
Don't let them in
Don't let them see
Be the good girl you always have to be
Conceal, don't feel
Don't let them know
Well, now they know
Let it go
Let it go
Can't hold it back anymore
Let it go
Let it go
Turn away and slam the door
I don't care
What they're going to say
Let the storm rage on
The cold never bothered me anyway
It's funny how some distance
Makes everything seem small
And the fears that once controlled me
Can't get to me at all
It's time to see what I can do
To test the limits and break through
No right, no wrong , no rules for me
I'm free
Let it go
Let it go
I am one with the wind and sky
Let it go
Let it go
You'll never see me cry
Here I stand and here I'll stay
Let the storm rage on
My power flurries through the air into ground
My soul is spiraling in frozen fractals all around
And one thought crystallizes like an icy blast
I'm never going back
The past is in the past
Let it go
Let it go
And I'll rise like the break of dawn
Let it go
Let it go
That perfect girl is gone
Here I stand in the light of day
Let the storm rage on
The cold never bothered me anyway
و متن فارسی:
سپید بر تن کرده کوه و دمن
نباشد ردی بر زمین
شهبانو ی ملک بی کس
باشم در این سرزمین
درونم آشفته چون غرش طوفان
نشود مهار داند یزدان
زبان بر گیر
مکن تغییر
شهدختی مان تو خوب و با تدبیر
کنش زنجیر
نهانش کن
نهان نشد
به این سو
به آن سو
رها کن خفته نیرو
رها کن به هر سو
بگردان از همه رو
بگویند هر چه میگویند
بنما طغیان
سرما بهر من نسازد مشکل
شگفتا کمی دوری
آسان نماید کار
دگر بیم در مهجوری
ندهد مرا آزار
شناسم خود
شوم پر شور
ز حد و حسب
کنم عبور
دگر زور و قانونی نیست
رها ایست
بیم از خود برهان
همسو شو با آسمان
نیرویت کن عیان
ننما دگر فغان
پا برجا بمان در این جا
بنما طغیان
چون برف و باد نیرویم غلتان و افتان
شده روحم چون بلوری از یخ پیچان تابان
نفیری منجمد نزدم نمایان است
ننمایم رو به پست
گذشته گذشته است
بیم از خود برون کن
مثل یک خورشید طلوع کن
به هر سو کن عیان
نداری ز پس نشان
مانم در نور مریسان
بنما طغیان
سرما بهر من نسازد مشکل
[ بازدید : 1417 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]