داستان جن و روح خیلی ترسناک قسمت دو
ساعت حدود 7 بود که بیدار شدیم و وسایل ها رو جمع کردیم تا برگردیم پایین. هوا کاملا روشن نشده بود و جنگل نیمه تاریک بود هنوز زیاد از کلبه دور نشده بودیم که رسییدیم به یه دره و داشتیم از کنارش رد میشدیم که یه دفعه از اونور دره صداهای عجیبی رو شنیدیم که همینطور نزدیک تر میشدهر چی صدا نزدیکتر میشد راحت تر میشد تشخیصش داد . یه صدایی شبیه جیغ و داد یه آدم......
همینطوری مات و مبهوت وایساده بودیم و به اونور دره نگاه میکردیم که یهو دوستم داد زد اونجا رو ببین .... باورم نمی شد میدونم شما هم باور نمیکنید یه آدم که موها و ریشش طوری بلند بود که به زمین میرسید و هیچ لباسی تنش نبود و تنش پر از مو بود طوری که سیاه سیاه شده بود و همینطور بالا پایین می پرید و جیغ و داد میزد سنگ میگرفت و پرتاب میکرد اینور اونور... ما خشکمون زده بود . وقتی رسید لب دره و مارو دید یه لحظه وایساد بعد با سرعت خیلی زیادی از دره اومد پایین و به طرف ما شروع به دویدن کرد. من و دوستم تا جایی که میشد به سرعت فرار میکردیم و اون هم پشت سر ما داد میزد و سنگ مینداخت من چند بار خوردم زمین تمام دست و پام زخمی شده بود ولی باز میدویدم و اون آدم جنگلی هم به ما نزدیکتر میشد . به راه که رسیدیم اون هنوز دنبال ما بود تا اینکه دیدم از روبرو یه نفر داره با موتور میاد و اون آدم جنگلی صدای موتورو که شنید فرار کرد و از یه طرف اون موتورسوار هم تا ما رو دید که داریم میدویم طرفش اونم دور زد و فرار کرد ما هم دنبالش تا اینکه رسیدیم به ده و همون جا نزدیکی ده هر دو خوردیم زمین و تقریبا بی هوش شده بودیم
[ بازدید : 1018 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
ادامه مطلب