اختراع تاب!
سلام دوستان من؛این داستان هایی رو کگه براتون میزارم تمامشون رو خودم نوشتم و از خودم در آوردم. در خلاصه زاده ی ذهن خلاق منن.
در آخر نظراتون رو بگید تا انشاالله با کمک و نظراتون بتونم بهترشون کنم!
اختراع تاب!
یه روز تو زمان عهد باستان یه پدر و مادر و پسری بودن که اسم پدره بوده: بووووآااااا
و اسم مادره بوده: موووووآااااااااا
و اسم پسره بوده:پوووووووراااااا
این پسره خیلی شیطون بوده و دایناسور ها هم از دست این عاجز بودن و نزدیک خونشون نمیشدن!
یه روز که این پسره بعد 12 هفته بالاخره خوابیده بوده مامان و باباش اینو بر میدارن و میبندن به درخت!
برای خوندن بقیش برید ادامه ی مطلب
البته با طناب از بازوهاش میبندنش به شاخه!
مامانه هلش میداه و میگفته: الا بوآا مال هولا!
یعنی:بیا بوآا مال خودت.
بعد باباهه میگفته:نالا موآا مالا هولا ابولا!
یعنی:نه موآا مال خودت باشه!
و هلش میداده سمت مامانه!
بعد بچه هه بیدار میشه و مامان باباهه میبینن آروم شده!
پس تاب رو اختراع میکنن!
و این طور میشه که بچه ها رو تو ی تاب میزارن و آرومشون میکنن!
[ بازدید : 763 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]